جالینوس را در آخر عمر مرض اسهال عارض شد و مدتی طولانی هر قدر در علاج خود جد و جهد می نمود، مرضش بیشتر می شد، مردم طعن بسیار می کردند که با وجود کمال در معالجه أمراض خصوصا در آن مرض، عجب درمانده است !
آخر الأمر از دست طعن مردم به تنگ آمد و ایشان را دعوت کرد و فرمود : کوزه ای پر از آب بیاورید ، ایشان اندک دارویی بر آب زدند و فرمودند بشکنید ، دیدند آب سفت و بسته شده است ، فرمود از این دارو بسیار خورده ام ولی نفعی نداشته است ؛ بدانید که در حین قضای الهی هیچ أمری نفعی ندارد و عاقبت با همان مرض از دنیا رفت .
ارسطو به مرض تب مبتلا شد و از دنیا رفت . افلاطون به مرض فلج گرفتار شد و مرد . بقراط سل گرفت و مرد . (اینها شاگرد و استاد هم بوده اند .)
با اینکه هر یک از این چهار نفر از بزرگان و حکما و اطباء بوده اند ، به واسطه مرضی که در درمان آن تخصص بیشتری داشتند ، جان دادند تا همه بدانند که
« لا مؤثر فی الوجود الا الله » ، “ تأثیر دهنده حقیقی فقط خداست “ .
منبع : شهید دستغیب، گناهان کبیره، ص 72.