سخنرانی حجةالسلام و المسلمین سیدابوالحسن مهدوی
یکی از انبیای قوم بنی اسراییل، در شب اول ازدواج یک عروس و داماد، به پیروان خود گفت: فردا جنازة این دو را از خانه بیرون خواهند آورد. صبح فردا مردم در نهایت ناباوری دیدند که آنها نمرده اند. از آن پیامبر توضیح خواستند و او هم از خداوند توضیح خواست. به او خطاب شد؛ مرگ آنها معلق بود، نه حتمی، و چون همان شب صدقه دادند، مرگشان به تأخیر افتاد. به مریدانت بگو اگر می خواهند مطمئن شوند، که قرار بوده اینها کشته شوند، بروند زیر رختخواب آنها، ماری را که قرار بوده قاتلشان باشد، ببینند. این همان بداء در مورد خداوند است که خداوند یک طرف قضیه را برای ما بیان کرده و طرف دیگر را نگفته تا جایگاه آن معلوم شود.
موضوع صحبت، بحث نشانه های ظهور است که لازم است قبل از پرداختن به آن کمی دربارة موضوع «بداء» سخن بگوییم.
مسئلة بداء و علم خداوند
مسئلة بداء از جمله مسایل بسیار مهمی است که در سه علم فلسفه، کلام و اصول فقه به طور مفصل، دربارة آن صحبت شده است؛ ولی از آنجا که در زمرة مسایل اعتقادی هم هست، صرفاً به همان اندازه که به عنوان یک عقیده می طلبد از آن مطلع باشیم، آن را با هم مرور می کنیم.
کلمه بداء هم دربارة انسان ها به کار می رود، و هم خداوند متعال، که دو معنای کاملاً متفاوت از همدیگر دارند. وقتی این کلمه را برای انسان ها به کار می بریم، منظور ما همان تغییر اراده است. مثل اینکه ما تصمیم جدی برای مسافرت داشته باشیم، و اندکی پیش از مسافرت بفهمیم این سفر خطر دارد، و رفتن به آن به صلاح نیست، و از رفتن پشیمان بشویم. در این حالت می گوییم که برای ما بداء حاصل شد؛ زیرا از باطن قضایا خبر نداشتیم و الا از همان اول چنین تصمیمی نمی گرفتیم. چنین معنایی هیچ گاه دربارة خداوند متعال مصداق پیدا نمی کند، چون نمی توانیم بگوییم، نعوذبالله، خدا نمی دانست کار ضرر دارد و بعداً فهمید، و تصمیمش عوض شد.
بدائی که در مورد خداوند متعال استفاده می شود همان «اظهار پس از خفا»ست که با مثالی آن را برای شما توضیح می دهم.
یکی از انبیای قوم بنی اسراییل، در شب اول ازدواج یک عروس و داماد، به پیروان خود گفت: فردا جنازة این دو را از خانه بیرون خواهند آورد. صبح فردا مردم در نهایت ناباوری دیدند که آنها نمرده اند. از آن پیامبر توضیح خواستند و او هم از خداوند توضیح خواست. به او خطاب شد؛ مرگ آنها معلق بود، نه حتمی، و چون همان شب صدقه دادند، مرگشان به تأخیر افتاد. به مریدانت بگو اگر می خواهند مطمئن شوند، که قرار بوده اینها کشته شوند، بروند زیر رختخواب آنها، ماری را که قرار بوده قاتلشان باشد، ببینند. این همان بداء در مورد خداوند است که خداوند یک طرف قضیه را برای ما بیان کرده و طرف دیگر را نگفته تا جایگاه آن معلوم شود.
خداوند از ابتدا می دانست این دو جوان قرار نیست امشب بمیرند و تقدیرشان را با صدقه دادن عوض خواهند کرد، لیکن فقط نیمة اول مطلب بیان می شود، تا مردم قدر و ارزش صدقه دادن را در ادامة جریان بفهمند. این را هم بگویم که صدقه دادن برطرف کردن نیاز فقرا و خیریه ها نیست، بلکه در واقع، ما نیازهایی از قبیل دفع بلا را از خود دفع می کنیم، و اگر چنین راه هایی برای برطرف کردن این نیاز نداشتیم، خود ما دچار مشکل می شدیم؛ نه فقرا و مستمندان.
جریان تغییر قبله هم، از این دست بود و خداوند متعال، از ابتدا می دانستند که قبلة جاوید مسلمانان، کعبه است، نه بیت المقدس؛ ولی چند سالی فقط لازم بود تا مسلمانان قدر و ارزش آن را بفهمند.
آیه ای را که در ابتدای بحث خواندم، در همین رابطه است؛ آیة شریفه می فرماید:
یمحوالله ما یشاء ویثبت وعنده أمّ الکتاب.1
خدا، هرچه را بخواهد، محو یا اثبات می کند و امّ الکتاب2، نزد اوست.
یعنی، خداوند آنچه را بخواهد، محو می کند، و یا آنچه را وجود نداشته، اثبات کرده و به وجود می آورد. بیت المقدس را که قبله بود، از قبله بودن می اندازد و کعبه را که تا این زمان قبله نبود، قبله می کند. بعد هم در ادامه اش می فرماید: «ام الکتاب» نزد خداست؛ یعنی خدا، همه چیز را از اول می داند، ولی چون مصلحت نیست همه اش را بیان نمی کند.
نشانه های ظهور
معمولاً نشانه های ظهور را به دو دستة حتمی و غیرحتمی تقسیم بندی می کنند ولی یک دسته بندی دیگر هم هست، که آن را در سه قالب «وعده»، «وعید» و «حوادث» و وقایع می گنجاند؛ و وعید در عربی به معنای «تهدید» است، هر چند که ما در فارسی آن را به معنی وعده و همراه آن به کار می بریم.
در زیارت «آل یاسین» هم آمده است:
والوعد و الوعید بهما حقّ.
و وعده و وعید به آندو (بهشت و جهنم) حقیقت دارد.
که وعد، به بهشت برمی گردد، و وعید، به جهنم. نشانه های از جنس وعید، مثل آنهایی است که مثلاً گفته شده، قبل از ظهور، اکثر مردم و دوسوم جمعیت زمین می میرند. خداوند می خواهد به این وسیله یک پاک سازی بکند تا زحمت امام زمان(ع) کم شود. مرگ و میر آنها به سه شکل مرگ قرمز، مرگ سفید و مرگ سیاه، که همان جنگ و بیماری های فراگیر و قحطی و از این دست مسایل است، خواهد بود. البته در این روایت، پس از وعیدها و تهدیدها، یک بشارت هم آمده است.
راوی می پرسد، اگر بنا باشد از هر سه نفر، دو تا بمیرند که دیگر کسی روی زمین نمی ماند. حضرت به او چنین بشارت می دهند که:
آیا تو نمی خواهی جزو آنها باشی که می مانند.
که اینجا منظور از تو، شخص او نبوده و تو ی نوعی را، که همان شیعیان باشند، حضرت مدنظر داشته اند. و الا خود او، که الان بیش از هزار سال است که مرده.
به هر حال، این دسته از علایم ظهور، حتمیت ندارند و ممکن است در آنها بداء حاصل شود، چون خداوند ارحم الراحمین است و لطف دارد؛ ممکن است بخواهد از اهل زمین به هر علتی که خودش بهتر می داند، عذاب را بردارد. به عبارت دیگر، ما اگر تا به حال گمان می کردیم که این تهدیدها محقق خواهند شد، ولی به واسطه ای مشمول رأفت و رحمت الهی می شویم، و هیچ کدام از آنها اتفاق نمی افتند.
قسم دوم، علایم آنهاست که جنبة وعدة مژده دارند؛ مثل نجات مستضعفان، و ظهور خود امام زمان(ع). اینها هم، به جهت رحمت رحمانی و رحیمی خداوند، قطعاً اتفاق خواهند افتاد. در روایت هم حضرت روی این آیه تأکید کرده اند که:
إنّ الله لایخلف المیعاد.3
خداوند از وعده اش، هرگز، تخطی نمی کند.
و این تنها قسمی است که بداء در آن رخ نخواهد داد. و بالاخره، قسم سوم، آن دسته از نشانه هایی است که جنبة بیان حوادث و وقایع را دارد، بدون اینکه متن یا بطنش، بشارت یا تهدیدی داشته باشد؛ مثلاً در عصر یا صبح روز بیست و سوم ماه رمضان فلان حادثه اتفاق می افتد، یا ظهور در روز جمعه واقع می شود؛ که اینها هم، هیچ کدام حتمی نیست و ممکن است در آنها بداء رخ بدهد.
حادثة ظهور، ناگهانی خواهد بود
آنچه را تاکنون گفتیم در یک روایت گنجانده شده است:
مثله کمثل السّاعة؛ لا یأتیکم إلّابغتةً.
مَثَل امام زمان(ع) مثل قیامت است که ناگهانی می آیند.
«بغتةً» یعنی، ناگهانی و بی مقدمه. مثل زمان جنگ نیست که برای آن آژیر قرمز بزنند، تا افراد خودشان را آماده کنند. اینها را برای این خدمتتان عرض کردم چون خبر دارم کسانی هستند، به خصوص، در جلسات مذهبی ما، مرتب به دنبال این هستند که ببینند چند تا از علایم ظهور اتفاق افتاده است. روایات را هم به طور موردی نگاه می کنند، و نه جامع، که مطالعه کنند روایات دیگر در کنار اینها چه می گویند.
آنچه که اهمیت دارد، این است که همه سعی کنیم پاک باشیم. این، وظیفة ماست. والا اینکه عده ای بگویند پنج تا از علایم ظهور اتفاق افتاده و سه تا نه؛ پس هنوز وقت داریم، حرف درستی نیست. برای چه وقت داریم؟ روایت که این را نگفته و برعکس دقیقاً همین را رد می کند، و می گوید؛ ممکن است در بقیه بداء رخ بدهد و به قول قرآن، هر چه را قرار بوده اتفاق بیفتد خداوند محوش می کند و یا برخلاف آن می گوید منتظر اینها نباشید؛ چون مثل قیامت، که به طور ناگهانی به سراغ شما می آید، و افراد غافلگیر می شوند، آقا هم همین طور ظاهر می شوند. یعنی اصلاً ممکن است حضرت در روزی غیر از جمعه ظهور کنند. از همین رو، وظیفة ما این است که خودمان را بسازیم و همیشه آماده باشیم.
وظیفة انسان منتظر، پاک بودن است
لذا اگر قرار است کسی استغفار و توبه کند، بسم الله در همین جلسه بکند. اگر می خواهد ادای دین کند، از جلسه که بیرون رفت، بلافاصله دینش را ادا کند. اتفاق نیفتادن برخی از نشانه های ظهور، دلیل و توجیه برای تأخیر هیچ کاری نیست؛ زیرا به هر حال، ممکن است در مورد آنها بداء رخ بدهد.
در احوالات حاجی اشرفی مازندارانی آمده است که ایشان، هم مجتهد عالی مقامی بودند، و هم از نظر معنوی خیلی مقام بالایی داشتند. دکتری می گوید، من به مازندران رفتم، به اشتیاق زیارت ایشان، چون تعریفشان را خیلی شنیده بودم و در آنجا، دو سه روزی که با ایشان بودم، ایشان را فوق آنچه که شنیده بودم، یافتم. این خیلی مهم است. معمولاً افراد عکس این هستند. یک مقدار که با کسی رفت و آمد و سفر می کنند، چیزهایی از آن شخص می بینند که از او دور می شوند. خدا رحمت کند آیت الله شهید مدنی را، این شخصیت معنوی، می فرمودند: من به هر کس نزدیک شدم، دور شدم، جز حضرت امام (ره) که هر چه به ایشان نزدیک شدم، نزدیک تر شدم. اینهایی که گوهرند، اینچنین هستند. وقتی انسان نزدیک می شود می بیند یک چیزهایی دارد که کسانی که دورند، اطلاعی ندارند؛ اگر بدانند هیچ فاصله ای از او نمی گیرند. این دکتر هم همین طور بوده است. می گوید، وقتی من دو سه روزی با حاجی از نزدیک رفت و آمد کردم، دیدم عجب گوهری است. فوق آن چیزی است که شنیده بودم. بعد از این چند روز می خواستم از مازندران بروم مشهد، زیارت کنم و باز بیاییم خدمت ایشان. خدمتشان که رفتم ایشان یک نامه ای به من دادند و گفتند وقتی رفتی زیارت، این نامه را در ضریح بیانداز و جوابش را روزی که می خواهی برگردی، بگیر و بیاور. خیلی تعجب کردم، ایشان با این اطمینان می گویند جواب را بگیر و بیاور. بالاخره نامه را گرفتم، رفتم مشهد، آنجا نامه را در ضریح انداختم. روز آخر که می خواستم برگردم. در فکر بودم که جواب آقا را چطور برگردم و بدهم؟ یک وقت مکاشفه ای برای من پیش آمد، در آن مکاشفه، دیدم هیچ کس داخل حرم نیست، امام هشتم(ع) را دیدم، حضرت جواب حاجی اشرفی را در یک بیت شعر خواندند، و فرمودند، در جواب حاجی اشرفی به او این را بگو:
آیینه شو جمال پری طلعتان طلب
جاروب کن تو خانه و پس میهمان طلب
حاجی اشرفی از امام هشتم(ع) تقاضا کرده بوده، که چه کنیم تا خدمت امام زمان(ع) برسیم؟ ببینید حضرت وظیفه را چه چیزی تعیین می کنند. با یک بیت شعری فرمایند، وظیفه این است که خودت را بسازی، پاک باش. کسی که منتظر میهمان است، آماده است. وضع داخل منزلش به گونه ای است که مناسب وضع آن میهمان است. اگر هم رعایت نکرد، معلوم می شود، منتظر آن میهمان نیست. برایش فرقی نمی کند که بیاید یا نیاید. اما منتظر این چنین است. می گوید، حضرت این بیت شعر را خواندند، بعد یک مرتبه، وضع حرم به حالت قبلی برگشت. من فهمیدم که جواب سؤال حاجی اشرفی همین است.
خدا رحمت کند، آیت الله میرجهانی را؛ یک موقعی خدمتشان بودیم. ایشان این قضیه را تعریف می کردند. البته این قضیه، در کتاب دارالسلام آمده و در بعضی کتاب های دیگر هم دیده ام که این جریان را نوشته اند. این دکتر می گوید، من بیت شعر را حفظ کردم و آمدم مازندران جالب است، می گوید قبل از اینکه شعر را برای حاجی بخوانم، در همان ملاقات اولی که با حاجی برخورد کردم دیدم حاجی دارد شعر را می خواند. نمی دانم ایشان از کجا خبر داشت.
پی نوشت ها:
نمایندة مجلس خبرگان استان اصفهان.
1. سورة رعد(13)، آیة 39.
2. ام الکتاب، یعنی اصل کتاب، مادر کتاب، کتاب مادر یا کتاب مکنون یا کتاب مبین، لوحی یا کتابی است که امور عالم تا ابد در آن آمده است.
3. سورة رعد(13)، آیة 31.
سؤالاتی را که در نشستی با عنوان «آخرالزمان و نشانههای ظهور» و با حضور حجتالاسلام مهدیپور طرح شده است، تقدیم شما عزیزان میشود.
منبع:ماهنامه موعود
آیا در علائم حتمی هم امکان بداء وجود دارد؟
از امام صادق(ع) مشابه این سؤال را پرسیدند، حضرت پاسخ دادند: «بلی». خداوند متعال برنامهای را که تنظیم میکند حق دارد آن را جلو یا عقب بیندازد و هر تصرفی که صلاح دید در آن بنماید. خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: یهودیان گفتند: «دست خدا بسته است. [به آنها] بگو دست خدا باز است و هر گونه بخواهد عمل میکند.1» بنابراین امکان بدا برای خداوند محفوظ است. اما در عین حال از حکمت او به دور است که پیامبر رحمت(ص) و ائمة هدی(ع) با قاطعیت تمام بفرمایند: «مهدی بدون سفیانی نخواهد بود» ولی ناگهان موعدش که رسید خداوند روی ایشان را زمین بگذارد و غیر از آن عمل کند.2 البته آنقدر این احتمال بداء برای اصحاب ائمه(ع) به طور جدی بیان شده بود که راوی از حضرت میپرسد میترسم در اصل ظهور حضرت بداء رخ بدهد که ایشان جواب میفرمایند:
نه ظهور وعدة الهی است و خداوند خلاف وعدهاش عمل نمیکند.
در برخی روایات آمده که ایرانیان قبل از ظهور با غربیان در منطقة عراق وارد جنگ میشوند و در برخی روایات دیگر هم این واقعه پس از ظهور بیان شده، کدام یک صحیح است؟
یمانی و سفیانی هر دو پیش از ظهور قیام میکنند و به کوفه وارد میشوند. حدود یک ماه پس از ظهور حضرت، سفیانی دستگیر میشود و در کنار دریاچه طبریه، به فرمان ایشان و به دست یمانی سرش بریده میشود. ایرانیان از همان ابتدا در کنار حضرت هستند. عبارت «یوطئون للمهدی سلطانه» (برای حکومت مهدی(ع) زمینهسازی میکنند) از طریق اهل سنت به ما رسیده ولی در روایات ما نقل نشده است. در عین حال خروج خراسانی یا حسنی از بلخ یا شهرهای دیگر افغانستان و عبورش از ایران در احادیث ما یافته میشود که البته فقط سفیانی و یمانی در زمرة علایم حتمی هستند.
مرحوم آیتالله قزوینی در کتاب المهدی(ع) من المهد الی الظهور تصریح کردهاند که خراسانی از علایم حتمی نیست ولی در عین حال روایتی هم نقل شده که ورود خراسانی، سفیانی و یمانی به کوفه در یک ماه و یک روز و یک ساعت است.
سفیانی کیست وآیا این که میگویند الآن در ارتش سوریه خدمت میکند، راست است؟
سفیانی شخصی است که در وادی یابس و در نزدیکی دمشق متولد میشود. نام او عثمان و نام پدرش عنبسه است. آبلهرو، چشم زاغ، مو بور و سرخ روی، چهارشانه و قدش کمی بلندتر از حد متوسط است که در روایات بسیاری به آن تصریح شده است.
اما این که آیا الآن در لشکر سوریه هست یا نه، سه مستند برای آن وجود دارد:
1. مرحوم بهلول که خودم از ایشان پرسیدم و گفتند که او را دیدهاند؛
2. امام موسی صدر که به امر آیتالله حکیم از حافظ اسد میپرسد که آیا شخصی به نام عثمان بن عنبسه در سپاهیان شما وجود دارد؟ که پس از جستجو مشخص میشود چنین شخصی با آن اوصاف وجود دارد و خودشان نقل میکردند که او را دیدهاند؛
3. حاج میرزا علی آقا مقدس نامی بود که فرزندش شیخ حسن از شاگردان مرحوم آیتالله العظمی مامقانی است. وی به مکه رفته بود و در مسیر برگشت همراه با کاروان از فلسطین آمده بودند. شبی که در آن جا استراحت کرده بودند، سر و صدای زیادی به گوششان رسیده بود. صبح که از علت سر و صدا پرسیده بودند، اهالی آن جا گفته بودند که عنبسه نامی صاحب فرزند شده که نام فرزندش را عثمان نهاده است. او در حال وضو گرفتن بوده که یکی از اهالی آن قبیله میپرسد آیا شما شیخ محمدحسن مامقانی را میشناسید؟ گفته بود: بله. آن شخص گفته بود: درگذشت. پرسیده بود:کی؟ گفته بود: همین الآن با توجه به این که حدود 97 ـ 96 سال پیش آن هم در صحرا رادیو، تلویزیون و دیگر ابزارهای ارتباطی وجود نداشته این یک خبر غیبی به شمار میآید. که بعد هم وقتی میرزا علی آقا به نجف برمیگردد میبیند صحبت او مطابق واقع بوده است. قرآن کریم تعبیری دارد که میفرماید:
إنّ الشیاطین لیوحون الی اولیائهم.3
و در حقیقت شیطانها به دوستان خود وحی میکنند.
این که الآن رسم شده عدهای به صرف خبر دادن از امور غیبیای که مطابق واقع از آب درمیآید خود را از اولیای الهی جا میزنند از همین دست است و نباید فریب بخوریم. خلاصه این که در آن جمع و قبیله و با آن توانایی چنین شخصی به دنیا آمده بود. اگر آن شخص الآن زنده باشد حدود 97 ـ 96 سال سن دارد و هرچند دورة ما دورهای است که مدیریت و رهبری جریانها چندان به سن مربوط نیست و هر کس میتواند حتی با یک گوشه نشستن هم جریانها را رهبری کند ولی باز با این حال هیچ کدام از این سه ماجرا نمیتواند دلیل وجود سفیانی وعده داده شده باشد؛ چرا که گفتهاند سفیانی نامش، عثمان بن عنبسه است نه این که هر کس نامش عثمان بن عنبسه بود سفیانی است. [ان شاء الله بعد ازظهور حقیقت این امر برای ما مشخص خواهد شد و خواهیم دید آیا این شخص واقعاً سفیانی هست یا نه.]
چطور میتوان روایاتی را که میگویند امر ظهور ناگهانی فرامیرسد یا خداوند امر حضرت را یک شبه اصلاح میکند با روایات نشانههای ظهور جمع کرد؟
آن که فرمودهاند «ظهور ناگهانی است» به معنای این نیست که بدون علایم باشد؛ بلکه منظور این است که کل حوادث که از خروج سفیانی و یمانی آغاز میشود ناگهانی و غیرمترقبه است. علت ناگهانی بودن ظهور هم آن است که مردم در آن زمان انتظار ظهور را نمیکشند و گمان میکنند که صدها یا هزاران سال بعد ظهور اتفاق خواهد افتاد. و به همین جهت است که واقعة ظهور را «بغتة» یا ناگهانی خواندهاند. وضعیت ایران در آستانة ظهور چگونه است و ایرانیان چه نقشی در آن زمان و پس از ظهور خواهند داشت؟
در زمان ائمه(ع) از ایرانیان با عنوان عجمها یاد میشد که در نقشههای قدیمی چاپ ترکیه و دیگر کشورها ایران را با استناد به همین مطلب عجمستان میخواندند. عجم یعنی غیر عرب. ولی عموماً برای ایران از این واژه استفاده شده و برای دیگر اقوام کمتر این واژه را به کار بردهاند.
روایتی را فقط از ابن عربی دیدهام که گفته اصحاب حضرت فقط عجمها هستند و حتی یک نفر عرب هم در میان آنها یافته نمیشود. البته روایات و احادیث فراوانی داریم که میگویند تعداد عربها در آن روز بسیار کم است ولی با آن تعبیر فقط همان یک روایت موجود است. با توجه به روایاتی که تعداد زیادی از اصحاب پیامبر(ص) و حضرت علی و دیگر ائمه(ع)؛ نظیر سلمان، ابوذر، ابودجانه، عمار، مقداد و زراره را در زمرة اصحاب حضرت مهدی(ع) برشمردهاند، نمیتوانیم به آن روایت خیلی اعتماد کنیم.
آنچه مسلم است اینکه در میان یاران حضرت مهدی(ع) تعداد زیادی ایرانی وجود دارد. در حدیث آمده که در کوفه چادرها را برپا میکنند و عجمها قرآن را به مردم میآموزند.
ایرانیان پس از اسلام در ادبیات، حدیث و تاریخ اسلام نقش چشمگیری داشتهاند. جالب است بدانید مؤلفان صحاح سته اکثراً ایرانی هستند. البته در میان اصحاب ائمه(ع) هم تعدادشان بسیار زیاد بوده است. ولی آنچه به نقش ایرانیان در آستانة ظهور مربوط میشود، مسئلة خراسانی، حسنی، مروزی و امثال آنهاست که مثلاً حضرت گنجهایی در طالقان دارند که این گنج از جنس طلا و نقره نیست بلکه کسانی هستند که آن حضرت را به حق شناختهاند و جزو یاوران ایشان خواهند بود. خلاصه این که ایرانیان در جریان ظهور نقش دارند ولی تعدادش به آن بستگی دارد که چه قدرش را ما بپذیریم.
گفته شده بعضی از شخصیتهای بزرگ و خواص مثل آیتالله بهجت زمان ظهور را میدانند و تنها عوام مردم هستند که نمیدانند ظهور چه زمانی اتفاق خواهد افتاد. آیا این مطلب صحت دارد؟
مسلماً نه. در موردآیتالله بهجت دروغهای بسیاری ساخته و نقل میکنند. مثلاً ایشان رسمشان بر این است که وقتی اذان را گفتند چه وضو داشته باشند چه نه، مجدداً وضو میگیرند. به همین جهت حدود بیست دقیقه بعد از اذان به مسجد میآیند و نماز را اقامه میکنند حالا از این ماجرا آمدهاند و این دروغ را ساختهاند که آیتالله بهجت هر روز بعد از اذان نمازش را به حضرت بقیةالله(ع) اقتدا میکنند و بعد از آن به مسجد میآیند و دوباره نماز میخوانند.
مگر کسی که نمازش را به حضرت اقتدا کرده میتواند دوباره همان نماز را اعاده کند. هر بار که خدمت آقازادة ایشان، علی آقا، میرسیم این مطالب را تکذیب میکنند.
یکی دیگر از دروغها هم این است که میگویند روزی ایشان در نماز افتادند و غش کردند. بعد از این که روی ایشان آب ریختند و ایشان را به هوش آوردند، از علت بیهوشی پرسیدند. آیتالله بهجت فرمودند که قاتل امام زمان(ع) به دنیا آمد. آخر آقا بقیةالله(ع) که قاتل ندارند و ایشان به مرگ طبیعی از دنیا خواهند رفت. روایت «ما منّا الامسموم او مقتول: همة ما (ائمه) یا مسموم یا کشته میشویم» که در عیون اخبار الرضا(ع) آمده، هم سند ندارد و هم شامل حضرت مهدی(ع) نمیشود.
وقتی حضرت جهان را پر از عدل و داد میکند به طوری که از همه جا بانگ توحید شنیده میشود، چطور ممکن است یک نفر فاسد پیدا شود آن هم تا جایی که قاتل آن حضرت باشد؟
این حرفها از کارخانههای دروغسازی درآمده که زنی به نام سعیده که ریش دارد از پشتبام سنگ آسیابی را روی سر حضرت میاندازد و ایشان را شهید میکند. مگر الآن در خانة کسی سنگ آسیاب هست که در دوران حضرت باشد. و مثلاً کسی در خانهاش از آن استفاده بکند و بخواهد با کوبیدن چنین سنگی به آن سنگینی بر سر حضرت ایشان را شهید کند. این دروغ را به آیتالله بهجت هم نسبت میدهند.
لطفاً دربارة دجال و دابةالارض توضیح مختصری بفرمایید.
مسئلة «دابةالارض» به علائم ظهور مربوط نمیشود و جزء «اشراط الساعة» و علائم قیامت است که در عالم رجعت به وقوع میپیوندد.
اشراط الساعة یا علائم قیامت دو دستهاند: دستهای پیش از ظهور حضرت مهدی(ع) اتفاق میافتند و دستهای پیش از وقوع قیامت. این تعبیر را بیشتر اهل سنت به کار میبرند. منظور از دابة الارض حضرت علی(ع) است که پیش از قیامت مجدداً به زمین باز میگردند.
دابة الارض، دخان، طلوع شمس از مغرب همگی جزء اشراط الساعة هستند.
دربارة دجال هم مسلم این است که جزء علائم حتمی نیست و این که در برخی کتابها آمده تمام روایات آن دروغ است واقعاً جسارت بزرگی بوده که مؤلف نموده است. در چاپ جدید کتاب ارزشمند منتخب الاثر نوشتة آیتالله صافی گلپایگانی که جامعترین اثر دربارة آقا بقیةالله(ع) به شمار میآید احادیث دجال را به چند دستة ساختگی، مشکوک و صحیح دستهبندی کردهاند.
دجال یکی معتقدات مسلم اهل سنت است که ما هم بدان اعتقاد داریم و میگوییم که او خواهد آمد ولی نه به آن شدت. روایات فراوانی داریم که میگویند دجال میآید و حضرت مهدی(ع) به حضرت مسیح(ع) دستور میدهند که او را بکشد و در بعضی هم این تعبیر آمده که آن حضرت خودشان او را در باب اللّد در فلسطین اشغالی میکشند.
چطور میتوان همة این احادیث را با مسائل روز تطبیق داد؟ جرا باید از چنین تعبیرات غیرقابل فهمی برای بیان مسائل استفاده شود که مثلاً به موشک بگویند مارهای بالدار؟!
شما نگاه کنید اگر ما به 12، 13 قرن قبل برگردیم و بخواهیم دربارة موشک صحبت کنیم چه تعبیری باید به کار ببریم؟ آیا بهتر از تعبیر مار بالدار وجود دارد به خصوص که اصلاً این تشبیه با نوع شلیک موشک خوانایی و تطابق قابل توجهی دارد. یا تعبیر سوار شدن آهن روی آهن برای قطار و چیزهایی از این دست همه مناسب آن مقطع زمانی است به خصوص برای وقتی که مخاطب هیچ تصوری از آنچه شما میخواهید بیان کنید نداشته باشد.
شما فرمودید ظهور امام زمان(ع) قطعاً در بیست و سوم ماه رمضان اتفاق میافتد. آیا این سخن مصداق توقیت و تعیین وقت برای ظهور نیست؟
خیر، چون اولاً سالی برای آن تعیین نشده و ثانیاً آن را معصوم(ع) فرمودهاند. امام(ع) قسم میخوردند که حکومت او حتی هشت ماه و یک روز طول نمیکشد. البته این را هم بگویم که سفیانی بعد از پنج سال درگیری بر پنج منطقه و یا سه کشور سوریه، اردن و فلسطین مسلط میشود. بعد از این ماجراها در بیست و سوم ماه رمضان حضرت ظهور میکنند. این روایت را شیخ طوسی، شیخ مفید، شیخ طبرسی، مرحوم فضل بن شاذان نقل کردهاند و سند آن صحیح است.
در روایات آمده که مؤمنان در زمان ظهور عقلهایشان کامل میشود در حالی که الآن مشتاقان ظهور و افرادی که دوست دارند از منتظران و مؤمنان باشند، دچار خطا و گناه ناشی از درک نکردن و نفهمیدن میشوند و در واقع همین گناهان آنها را از ایمان دور میکند.
در این باره چه باید کرد و علاوه بر آن چه کنیم که با وجود این عدم ادراکها دچار خطا نشویم؟
در زمان ظهور عقلها کمال فوقالعادهای پیدا میکند ولی الآن، مرتبه پایینتر آن را میتوانیم مشاهده کنیم. بچههای الآن گاهی در حد افراد 30، 40 سالة حدود پنجاه سال پیش خیلی از مسائل را درک میکنند. اگر در قدیم ما فقط یک ابن سینا داشتیم الآن فراوانند بچههای پنج سالهای که حافظ کل قرآن هستند یا کودکان 5/3 سالهای داریم که عمده و یا کل قرآن را از بر دارند و کسی هم در دنیا منکر این مطلب نیست. این رشد عقلی را ما در شرایط کنونی میتوانیم احساس کنیم ولی بعد از ظهور، رشد هر کس بیش از چهل برابر خواهد بود. تعبیر یک شبه از بنده بود والا در روایت آمده حضرت دست بابرکت خود را بر سر شیعیان میکشند و به واسطة آن عقلهای مردم کامل میشود.
نکتة دوم این که ما الآن خیلی از نیک و بدها را میفهمیم و میدانیم که خداوند از رگ گردن به ما نزدیکتر است ولی باز با این حال گناه میکنیم این امر ناشی از هوای نفس ماست و مسائل دیگری که سوای تشخیص ندادن ما را به گناه سوق میدهند.
حضرت مشغول توصیف دورة پیش از امام زمان(ع) بودند که صدها نفر مدعی امامت میشوند راوی شروع کرد به گریه کردن و به حضرت عرضه داشت که برای مردم این دوره گریه میکنم. حضرت به روزنهای اشاره کردند که آفتاب از آن به درون میتابید و فرمودند: امر ما از این آفتاب روشنتر است.
یک نفر از آقا بقیةالله(ع) پرسید من چه کنم؟ حضرت فرمودند: کار امام زمان(ع) را بکن. یعنی شما هر کاری خواستید انجام دهید، ببینید اگر امام(ع) آنجا بود چه میکرد.
آیا ما شک داریم که خیلی از کارها و گناهان ما را حضرت انجام نمیدهند؟ پس چرا باز هم ما آنها را مرتکب میشویم؟
شما فرمودید که ظهور ناگهانی اتفاق میافتد و در شرایطی که مردم فکر میکنند مثلاً قرار است صد یا هزار سال بعد اتفاق بیفتد. ما که الآن با توجه و در نظر داشتن علایم و نشانهها چشم انتظار ظهور هستیم آیا خلاف این رویه عمل میکنیم؟
خیر، به هیچ وجه این طور نیست منظور از «بغتة» که ما گفتیم، یک حادثة غیرمنتظره است. شما الآن اگر از مردم بپرسید امام زمان(ع) کی ظهور میکنند یک دستة معدودی ممکن است جواب بدهند هیچ وقت و اصلاً منکر آن بشوند و در مقابل دستة دیگری هم بگویند شاید فردا، شاید دو، سه روزبعد و تا این حد آماده ظهور باشند. به هر حال شیعه با امید زنده بوده است.
از آن جا که ما با مطالبی سر و کار داریم که جنبة اعتقادی دارند، مرتب آنها را با مراجع هماهنگ میکنیم، یکی از مسائلی که به برخی مراجع عرض کردهام و پسندیدهاند این است که اگر امام زمان(ع) از زمان ظهورشان خبر داشتند و میدانستند که قرار است بیش از هزار سال غیبتشان طول بکشد، حتی اگر دلشان از پولاد بود باز این دل آب میشد. به عبارت دیگر خود حضرت هم زمان ظهورشان را نمیدانند. ما چون امیدواریم که همچنان زنده هستیم هزاران کار را شروع میکنیم. اگر دکترها به کسی بگویند که تو سرطان داری و زنده نمیمانی آیا باز هم همین طور عمل خواهد کرد؟ ما با این امید زنده هستیم و از خدا بخواهیم که این امید را به تحقق برساند انشاءالله.
میگویند به تأخیر افتادن ظهور به این علت است که هنوز تعداد 313 یار مخلص آن حضرت کامل نشده است؛ نظر شما در این رابطه چیست؟
در برخی احادیث به این معنا اشاره شده مثلاً درماجرای جزیره خضرا، سید شمسالدین میگوید از این تعداد 300 نفر آمادهاند و 13 تای دیگر هنوز زنده ماندهاند و معنای این حدیث این نیست که تا 313 یار حضرت کامل شد ایشان ظهور میکنند به علاوه که ما در این گونه احادیث توقف کردهایم که آیا صحیح است یا خیر، چون خود ائمه(ع) به ما یاد دادهاند و راهنمایی کردهاند که اگر ما احساس اضطرار بکنیم و همه با هم متضرعانه دست به سوی خدا بلند کنیم و از او ظهور حضرت را طلب نماییم قطعاً این واقعه اتفاق میافتد. روایت شده که بنیاسراییل با دعا و تضرع 170 سال عقابشان کم شد و شما هم با دعا و تضرع میتوانید مدت غیبت امام زمان(ع) را کم کنید. اصلاً علت اساسی تأخیر در ظهور حضرت گناهان ماست و ما با تقوا و دعا میتوانیم ظهور را جلو بیندازیم.
در نشست قبلی حجتالاسلام کورانی فرمودند: منظور از بعضی از تعابیری که در روایات آمده؛ نظیر سوار شدن بر ابرها و امثال آن تکنولوژی امروزی نیست و همگی جزء معجزات امام(ع) هستند. دربارة جنگ کردن با شمشیر و این موضوع نظر شما چیست؟
آنچه دربارة عصر ظهور به مارسیده این است که در آن دوران هیچ نابینایی روی زمین باقی نمیماند. بعضی از یاران حضرت سوار ابرها میشوند و صحبت ایشان را همة دنیا میشنوند. قدر مسلم این روایات همان چیزی است که بیان شده ولی این که آیا علم بشری این قدر پیشرفت میکند و مثلاً یاران با بالگرد و هواپیما جابهجا میشوند و صحبتهای حضرت به وسیلة ماهواره و وسایلی از این دست مخابره میشود و یا این که معجزه ایشان است در روایات بیان نشده و ما نمیتوانیم نظر قطعی بدهیم. البته بعضی جاها مسلماً معجزه و امری خارقالعاده است؛ مثلاً دربارة بانگ آسمانی گفته شده که همه آن را میشنوند، خوابیده بیدار میشود فرد نشسته میایستد و... در صورتی که اگر بنا باشد این مطلب با ماهواره مخابره شود لازم است من، بیدار و در مقابل دستگاه نشسته باشم و در غیر این صورت ممکن نیست مطلب را دریافت کنم.
دربارة شمشیر هم باید خدمتتان عرض کنم استفاده از وسایل کشتار جمعی با اصل هدایت مردم سازگار نیست و حضرت مسلماً از این وسایل استفاده نمیکنند. ولی این که چطور این وسایل خنثی میشوند به هر حال الآن هر سلاحی که ساخته میشود بلافاصله بعدش خنثی کنندة آن را هم میسازند طبیعتاً حضرت هم این دانش را دارند و هم دانش مافوق آن را و به همین جهت به راحتی میتوانند همه این سلاحها را خنثی کننند. در آیة «واعدّوا لهم ما استطعتم من قوّة...؛ و هرچه در توان دارید، از نیرو و اسبهای آماده بسیج کنید.»4 منظور هر نوع سلاحی است که بتوان با آن در مقابل کفار و مشرکان ایستاد ولی در مورد آقا بقیةالله(ع) این نیرو فقط شامل شمشیر میشود و هر کس بناست کشته شود با شمشیر میمیرد. خیلی از بزرگان فرمودهاند این شمشیر نمادین است و حضرت از آن استفاده نمیکند ما هم معتقدیم که نمادین است ولی در عین حال از آن وسایل هم استفاده نمیکنند.
پینوشتها:
1. سورة مائده (5)، آیة 64.
2. به عبارت دیگر بهتر است بگوییم قطعیتی که در روایات برای علائم حتمی بیان شده ناشی از علم معصومین(ع) به خواست و مشیت الهی است و یقین آنها ناشی از علم به لوح محفوظ است و آنچه که احتمال بداء در آن وجود دارد مواردی است که در لوح محو و اثبات مندرج گشتهاند.
3. سورة انعام (6)، آیة 121.
4. سورة انفال (8)، آیة 60: و هرچه در توان دارید از نیرو و اسبهای آماده بسیج کنید...
جالینوس را در آخر عمر مرض اسهال عارض شد و مدتی طولانی هر قدر در علاج خود جد و جهد می نمود، مرضش بیشتر می شد، مردم طعن بسیار می کردند که با وجود کمال در معالجه أمراض خصوصا در آن مرض، عجب درمانده است !
آخر الأمر از دست طعن مردم به تنگ آمد و ایشان را دعوت کرد و فرمود : کوزه ای پر از آب بیاورید ، ایشان اندک دارویی بر آب زدند و فرمودند بشکنید ، دیدند آب سفت و بسته شده است ، فرمود از این دارو بسیار خورده ام ولی نفعی نداشته است ؛ بدانید که در حین قضای الهی هیچ أمری نفعی ندارد و عاقبت با همان مرض از دنیا رفت .
ارسطو به مرض تب مبتلا شد و از دنیا رفت . افلاطون به مرض فلج گرفتار شد و مرد . بقراط سل گرفت و مرد . (اینها شاگرد و استاد هم بوده اند .)
با اینکه هر یک از این چهار نفر از بزرگان و حکما و اطباء بوده اند ، به واسطه مرضی که در درمان آن تخصص بیشتری داشتند ، جان دادند تا همه بدانند که
« لا مؤثر فی الوجود الا الله » ، “ تأثیر دهنده حقیقی فقط خداست “ .
منبع : شهید دستغیب، گناهان کبیره، ص 72.
چه تعبیری خدا در نقطه دارد
که تفسیری جدا هر نقطه دارد
به تعداد بهار عمر زهرا(س)
همین اندازه کوثر نقطه دارد . . .